آیا از علامه طباطبایی و آیت الله بروجردی در خصوص مسأله ولایت فقیه مطلبی و یا نظری در این خصوص وجود دارد؟

ولایت فقیه از منظر علامه طباطبائی :
علامه طباطبائی با اشاره به آیاتی که متضمن تکالیف اجتماعی و لزوم اقامه عبادات از سوی مردم است معتقدند که چون افراد در پیدایش اجتماع اثر تکوینی دارند برای اداره آن نیز حق دخالت داشته و خداوند آن اثر تکوینی را در مقام تشریع ضایع نگذارده است.ایشان در این زمینه بحث مبسوطی ارائه نموده و به اکثر آیات مورد استدلال اشاره کرده است وی می نویسد: « نکته‏ای که لازم است در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که عموم آیاتی که متضمن لزوم اقامه عبادات و انجام حج و اجرای حدود و قصاص و نظایر اینها است روی سخن خود را تنها به پیغمبر ننموده بلکه تمام مؤمنین را مخاطب قرار داده و اجرای این امور را از همه آنان خواسته است.
مجموع این آیات چنین استفاده می‏شود که دین یک روش اجتماعی است که خداوند آن را بر عهده مردم قرار داده است و خدا راضی به کفر بندگان خویش نیست، و چنین خواسته است که افراد همه با هم و به طور دسته جمعی اقامه دین کنند، پیدا است که اجتماع چون از افراد تشکیل شده، اداره آن نیز باید به عهده خود آنها بوده باشد، و هیچ فردی در این باره بر دیگری مزیت و تقدم نداشته همه یکسان می‏باشند.خلاصه شئون اجتماعی مخصوص به دسته‏ای خاص نمی‏باشد، و در این موضوع پیغمبر نیز با دیگران مساوی بوده هیچ امتیازی ندارد . علامه طباطبائی در بخش دیگری و در ادامه پاسخ به این سؤال که عهده‏دار اداره اجتماع کیست و سیره او چیست؟ می‏گوید: « در هر صورت باید دانست که بدون اشکال در این زمان که پیامبر (ص) وفات نموده و امام (ع) نیز از دیده پنهان است، امر حکومت‏به دست‏خود مسلمین است، و این وظیفه آنان است که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش امامت‏بوده است‏حاکمی را انتخاب کنند، و این روش غیر از روش پادشاهی و امپراتوری است، در این موقعیت نباید هیچ حکمی از احکام الهی تغییر کند و این وظیفه همه است که در راه حفظ‏احکام خدا کوشا باشند، و اما درباره حوادث روزمره و پیشآمدهای جزئی همان طور که گفتیم، لازم است که حاکم با مشورت مسلمین درباره آنها تصمیم بگیرد» بنابر این از مجموع آیات متضمن تکالیف اجتماعی مردم چنین نتیجه می‏شود که تشکیل حکومت‏به عنوان مقدمه واجب بر عموم مسلمانان لازم است. به همین خاطر در صورتی که مردم برای انجام تکالیف واجب اجتماعی خویش بخواهند دولت تشکیل دهند حق دارند که فقیه واجد شرایطی را به عنوان حاکم تعیین نمایند.بی‏شک چنین فقیهی علاوه بر مشروعیت مردمی دارای مشروعیت الهی نیز خواهد بود.زیرا منطقی و معقول نیست که مردم به تکالیف اجتماعی از سوی شارع مکلف باشند، اما هیچگونه حق دخالت و اظهار نظر جهت ایجاد مقدمات و فراهم آوردن زمینه‏های انجام آن تکالیف را نداشته باشند.مگر امکان دارد که برای شارع، امری مطلوب باشد و آن را از مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ (رجوع شود به: علامه طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، ج 4، ص 207-211 .)

ولایت فقیه از دیدگاه آیت الله بروجردی :

آیت‌الله العظمی بروجردی نیز با ارائه دلایل عقلی به اثبات ولایت فقیه می پردازند چنانکه در ضمن بحث از نماز جمعه و مشروعیت آن در عصر غیبت، ابتدا مقبوله عمر بن حنظله و روایت ابی خدیجه را ذکر نموده و با بیان مقدمات عقلی به بررسی ولایت فقیه پرداختند از بررسی مطالب ایشان چنین بدست می آید :
1. تصریح به کفایت دلایل عقلی برای اثبات ولایت فقیه و حدود آن.
2 . در مفاد مقدمات چهارگانه و جامع بودن اسلام و عدم رضایت شارع مقدس به اهمال در احکام.
3 . در اصل ولایت فقیه و انتصاب الهی فقیه عادل برای رسیدگی به کارهای مهمّ عمومی و اجتماعی.
4 . مشروعیت و حقّانیت ولی فقیه از جانب نصب شارع مقدّس است. ( ر.ک : دلایل عقلی ولایت فقیه از نگاه آیت‌الله‌العظمی بروجردی و امام خمینی ، ابوالقاسم مقیمی حاجی ، سایت حوزه )


همچنین از بیانات آیه الله بروجردی(ره) استفاده می‏شود که ایشان‏اختیارات وسیعی برای ولی فقیه قائل است، ترجمه متن گفتار ایشان که‏در چهار مقدمه و نتیجه‏گیری بررسی شده، چنین خلاصه شده است: 1 در جامعه اسلامی اموری است که قطعا از وظایف افراد خارج است،زیرا جزء امور عمومی و اجتماعی است که حفظ نظام بستگی به آن اموردارد; مانند قضاوت، سرپرستی اموال غایبان و نابالغان، حفظ‏انتظامات داخلی کشور، حفاظت از مرزها، فرمان جهاد و دفاع و نظایرآن. 2 اسلام دینی سیاسی اجتماعی است که احکام آن در عبادات خلاصه‏نمی‏شود، بلکه بیش‏تر احکام اسلام در زمینه کشورداری و تنظیم امورجامعه و تامین افراد جامعه است، مانند: حدود، قصاص، دیات و امورمالی که موجب حفظ دولت اسلامی هستند. 3 سیاست و کشورداری و نیز پاسداری از اجتماع انسانی هیچ گاه دراسلام جدای از امور روحانی و شوون اسلامی نبوده است، بلکه زمام این‏امور را شخص پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) خود به دست داشته و اداره‏می‏کردند، و یا به وسیله نائبان و نمایندگان خود که به بلاد اسلامی‏اعزام می‏داشتند به اجرا می‏گذاشتند. 4 از اعتقادات مذهبی ما شیعیان این است که پیامبر اسلام(ص) وامامان معصوم(ع) امت را پس از دوران نبوت و امامت، بی‏سرپرست وبدون زمام‏دار رها نکرده، حتی برای مسایل فردی و جزیی آنان نیزافرادی را از بزرگان اصحاب خود تعیین می‏کردند. این شیوه به گواه‏ قطعی تاریخ، جزء سیره عملی پیشوایان معصوم(ع) حتی در حال حیات‏خودشان بوده است تا چه رسد برای زمان بعد از خودشان (دوران غیبت). پس از توجه به این مقدمات، ناچار افرادی که از طرف امامان‏معصوم(ع) برای مراجعه مردم به آنان در عصر غیبت تعیین شده‏اند،تنها فقیهان عادل جامع الشرایط هستند، زیرا امامان معصوم(ع) فردیا افرادی را منصوب نکرده‏اند، که دیدیم به گواهی عقل و نقل مردوداست، یا افرادی غیر فقیه را منصوب کرده‏اند که این هم به حکم عقل‏باطل است و کسی هم آن را نگفته است، زیرا عقل حکم می‏کند کسی که‏متخصص امور دینی و کارشناس مسائل اسلامی است، برای چنین منصب مهمی‏برگزیده شود، نه غیر متخصص، یا این که فقها را منصوب کرده‏اند که‏در این صورت، مطلوب ثابت می‏شود. کوتاه سخن آن که: مرحوم آیه الله‏العظمی بروجردی(ره) ولایت فقیه را در امور مورد ابتلای مردم از اموربدیهی و روشن شمرده که حتی اثبات آن نیازی به روایت مقبوله «عمربن حنظله‏» ندارد، می‏فرماید: «... و بالجمله کون الفقیه العادل‏منصوبا لمثل تلک الامور المهمه التی یبتلی بها العامه مما لا اشکال‏فیه اجمالا، بعد ما بیناه، و لایحتاج فی اثباته الی مقبوله ابن‏حنظله، غایه الامر کونها ایضا من الشواهد; ... خلاصه آن که نصب فقیه‏عادل برای مثل این امور مهم که مورد نیاز عمومی جامعه است‏با توجه‏به آن چه بیان کردیم دارای هیچ گونه اشکالی نیست، و برای اثبات آن‏نیازی به روایت قابل قبول عمر بن حنظله نمی‏باشد، هرچند می‏توان آن‏را به عنوان یکی از شواهد ذکر کرد.»

 

برای تکمیل بحث پیرامون‏نظریه آیه الله العظمی بروجردی(ره) نظر شما را به فراز زیر نیزجلب می‏کنیم: هنگامی که آیه الله بروجردی (در سال‏های بین 1330 تا1340 شمسی) تصمیم گرفتند در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مسجداعظم را بنا کنند، در مورد زمین این مسجد، به مقبره‏هایی برخوردمی‏شد که باید خراب می‏شد، تا ضمیمه مسجد شود. این مقبره‏ها خریدنی‏نبود، یا ورثه بعضی از صاحبان قبرها مشخص نبود، آقای بروجردی(ره)دستور داد که همه را خراب کنند. مرحوم آیه‏الله شیخ مرتضی حائری(فرزند ارشد آیه الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری) به حضور آقای‏بروجردی رسید، و در این رابطه از ایشان پرسید: «شما برای فقیه چه‏سمتی قائل هستید که دستور به هم زدن این ساختمان‏های قبور رامی‏دهید؟» (منظور ساختمان‏های قبوری بود که ممکن نبود از صاحبانشان‏رضایت گرفت)

آقای بروجردی در پاسخ فرمود: «ما فقیه را در قدرت واختیار، تالی تلو (جانشین بسیار نزدیک) امام معصوم(ع) می‏دانیم.» دستورهای آقای بروجردی(ره) در رابطه با تخریب «حظیره‏القدس‏»بهائیان، و قلع و قمع آن‏ها و بعضی از اقدامات دیگر در مورد«اعدام‏» بعضی از عناصر فاسد و... را نیز می‏توان بیان‏گر وسعت نظرایشان در مورد گستردگی حوزه اختیارات ولایت فقیه دانست. ( منبع:گستردگی اختیارات ولایت فقیه ، حجه‏الاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی، فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5)


[ دوشنبه 95/1/23 ] [ 6:30 عصر ] [ heydarali ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.