ب - پاسخ سندی

هر چند علامه مجلسی این روایت را موثق می داند ولی سند آن به خاطر وجود حسین بن مختار که در وثاقت و ضعف او چند قول است، خالی از اشکال نیست.
شیخ طوسی، تصریح به عدم وثاقت و واقفی بودن او کرده است. بر همین اساس: علامه حلی، او را ضعیف شمرده و مرحوم محقق حلی، در کتاب «المعتبر» روایت را آورده و سپس فرموده: « این روایت، ضعیف است؛ زیرا در سند آن، حسین بن مختار، واقع شده است ». جمع دیگری نیز مانند شیخ بهایی در کتاب مشرق الشمسین، او را ضعیف دانسته اند. ایشان، در ذیل روایت فرموده: «این روایت، قابل استدلال بر اثبات حرمت نیست، چون، در سند آن، حسین بن مختار است و او، واقفی مذهب است».
البته در مقابل، شماری از دانشمندان مانند ابن عقده و مرحوم خوئی حسین بن مختار را موثق می دانند. (33)

پاسخ از روایت سوم و چهارم.

از پاسخ های که به روایت یکم و دوم داده شد، عدم جواز از قیام علیه ظلم و تشکیل حکومت اسلامی)
روایت سوم تصریح در بیان تکلیف شیعیانی را دارد که متحیر بودند در قیام های مجهول الهویه شرکت کنند یا نه ؟ لذا امام (ع) به سدیر دستور می دهد که ندای آسمانی ( علامت حقانیت قیام) را نشنیده ای خروج و حرکت نکن.
مطالعه ی شخصیت سدیر و دقت در شأن صدور روایت و جملاتی که در صدر و ذیل روایت آمده است، به خوبی نشان می دهد که این گونه روایات در خصوص افراد خاص و اوضاع خاصی صادر شده است و نمی توان از آن ها قانون و قاعده ی کلی و یا تکلیف همگانی را استخراج کرد.
در روایتی امام صادق (ع) پس از مطرح شدن نام و شخصیت سدیر فرمودند: « سدیر پیچیده شده به رنگ های است، شاید مراد امام این باشد که سدیر از ثبات شخصیتی و استقامت در راه و هدف برخوردار نیست. (34) و امام (ع) برای کنترل و مهار شدن او چنان سخن گفته است.
بازخوانی روایتی که چند صفحه پیش تر نقل شده می تواند گواهی خوبی بر مدعای بالا باشد.
سدیر می گوید:
«خدمت امام صادق (ع) رسیدم و به حضرت عرض کردم: « به خدا سوگند نشستن برای شما جایز نیست». حضرت فرمود: « چرا ای سدیر؟ ». عرض کردم: « به سبب اطرافیان و پیروان و یاورانی که دارید به خدا سوگند اگر امیرالمومنین(ع) به اندازه ی شما یاور داشت، دو قبیله تیم وعدی (قبیله ابوبکر و عمر) به خلافت وی طمع نمی ورزیدند. حضرت فرمودند: « تعداد آنان چقدر است؟» گفتم: « صد هزار» حضرت فرمودند: « صد هزار نفر؟!» گفتم: « بلی و بلکه دویست هزار» حضرت فرمودند: « دویست هزار نفر؟!» گفتم: « بلی و بلکه نصف دنیا»
حضرت سکوت فرمودند تا اینکه همراه امام (ع) به مکانی نزدیک مدینه رفتیم. در آن جا پسر بچه ای چند بزغاله را می چرانید. حضرت نگاهی کردند و فرمودند: « اگر من به اندازه ی این بزغاله ها شیعه داشتم سکوت و نشستن برایم جایز نبود».
سدیر می گوید: « از مرکب پیاده شدیم و نماز خواندیم پس از نماز، بزغاله ها را شمردم تعداد آن ها هفده رأس بود». (35)
روایت معلی بن خنیس گواهی دیگری است مبنی بر این که روایات منع قیام مربوط به موارد و مخاطبان خاص می شود نه این که یک حکم و قانون کلی مبنی بر منع و ردع هرگونه قیام قبل از ظهور را نتیجه بدهد؛
معلی می گوید: نامه سدیر و عده ای را نزد امام صادق (ع) بردم، در آن نامه آمده بود که ما پیش بینی کردیم که خلافت به شما منتقل می شود تا نظر شما چه باشد؟» حضرت فرمودند: « آه آه من، امام اینان نیستم آیا نمی دانند که سفیانی باید کشته شود. (36)
روشن است که امام صادق (ع) امام همه ی مسلمین است ولی امامی که آنان به دنبالش بودند یعنی امام قائمی که بساط حکومت ظالمان را پایان دهد آن امام هنوز وقت ظهورش نرسیده است.
افزون بر پاسخ دلالتی، این روایت مشکل سندی هم دارد، در سند این روایت فردی بنام عثمان بن عیسی است وی از بزرگان فرقه واقفیه بوده که پس از شهادت امام موسی کاظم (ع) در امامت ایشان متوقف شد و امامت امام رضا (ع) را نپذیرفت و اموالی را که به عنوان وکیل در اختیار داشت به امام رضا (ع) نپرداخت. (37)
روایت چهارم نیز اولاً تصریح دارد به «ولایخرج منا اهل البیت (ع)» یعنی قیامی که رهبر آن امام معصوم باشد و هر کاری به قیام های که توسط رهبران مؤید باشد ندارد، یعنی زمان قیام امام معصوم (ع) را تنها خود معصوم (ع) می داند؛ ثانیاً این روایت از عدم مشروعیت و حرام بودن قیام های ضد طاغوت سخن نمی گوید بلکه می فرماید هر قیامی رنج و سختی بدنبال دارد.
ثالثاً این روایت، در سند صحیفه سجادیه آمده است. متوکل بن هارون، راوی صحیفه سجادیه می گوید: یحیی بن زید بن علی، نوه امام زین العابدین (ع) را ملاقات کردم در حالی که متوجه خراسان بود. به او سلام کردم و او از حال پسر عموهایش در مدینه پرسید و خصوصاً از عمویش امام باقر (ع) سؤال مؤکد کرد. من او را از حال ایشان باخبر کردم و حزن آنان را بر پدرش زید بن علی (ع) به او گفتم. یحیی بن زید گفت: عمویم محمد بن علی الباقر (ع) نظرش این بود که پدرم زید، خروج نکند؛ آیا تو پسرعمویم، جعفر بن محمد (ع) را ملاقات کردی؟ گفتم: بله.
گفت: آیا شنیدی که درباره من چیزی بگوید؟ گفتم: بله. گفت: چه چیزی درباره من گفت؟ میل نداشتم بگویم ولی با اصرار یحیی گفتم: از ایشان شنیدم که درباره تو می گفت تو نیز مانند پدرت مقتول و مصلوب می شوی.
متوکل می گوید: یحیی بن زید پس از شنیدن خبر کشته شدنش، صحیفه سجادیه را که به املا، امام زین العابدین (ع) و خط پدرش، زید بود، به من داد و گفت: تا زمان مردنم آن را محافظت کن و سپس به دو پسر عمویم، محمد و ابراهیم، دو پسر عبدالله بن حسن بن حسن بن علی (ع) بده که آنان، دو قائمند پس از من در این امر ( نگهداری صحیفه).
متوکل می گوید: پس از قتل یحیی بن زید، به نزد امام صادق (ع) رفتم و گفتگویم را با یحیی خدمت ایشان عرض کردم. ایشان گریه کردند و حزنشان نسبت به یحیی بن زید زیاد شد و فرمودند: خدا رحمت کند پسر عمویم را و محلق کند او را به آباء و اجدادش... آنگاه فرمودند: « ما خرج و لایخرج... »
آنچه از این روایت و روایات مشابه آن استفاده می شود این است که اگر کسی پیش از قیام قائم (عج) قیام کند و داعیه امامت داشته باشد و مردم را به خود دعوت کند؛ محکوم به شکست است. تنها کسی که به خود دعوت می کند و داعیه امامت دارد و موفق می شود، وجود مبارک حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه) است. علاوه بر این، اگر کسی قیام کند و امت را به خود دعوت نکند و داعیه امامت نداشته باشد، بلکه جامعه اسلامی را به امام زمان (عج) دعوت کند، ولی شرایط قیامش مهیا نباشد، آن نیز محکوم به شکست است.
اما اگر کسی مردم را به امام زمان دعوت کند - خواه خود، امام زمان باشد مانند حضرت حسین بن علی (ع) و خواه نباشد - و از سوی دیگر، « حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر» (38) باشد؛ یعنی شرایط قیامش مهیا باشد، چنین قائدی ممکن است حتی شهید بشود، ولی دین، با قیام و اقدام او پیشرفت می کند؛ مانند جریان سیدالشهداء (ع) که آن حضرت شهید شدند ولی دین خدا حفظ شد. شهادت، منافاتی با ضرورت قیام ندارد. وجود مبارک امام سجاد (ع) در دروازه شام، در پاسخ آن مرد که گفت: « من غلب» ؟؛ چه کسی پیروز شد؟ فرمود: « إذا أردت آن تعلم من غلب، و دخل وقت الصلوه فأذنّ ثم أقم»؛ (39) اگر بخواهی بدانی که چه کسی پیروز شد، وقت نماز، اذان و اقامه بگو تا ببینی نام چه کسی را بر زبان جاری می کنی. ما رفتیم این نام پیامبر و بلکه اصل اسلام را زنده کردیم و برگشتیم. بنابراین، شهادت و اسارت، نشانه شکست رهبر دینی نیست و شکست ظاهری، دلیل نادرستی یک قیام نمی تواند باشد.
اما از لحاظ سندی این دو روایت نیز همچون روایت یکم و دوم مبتلا به اشکال است. (40)
از پاسخ های سندی و دلالتی که به روایات موهم نهی قیام و تشکیل حکومت در عصر غیبت داده شد و نیز از ارایه و تقریر اصول عقلی و نقلی لزوم قیام علیه ظلم و فساد، پاسخ همه ی روایات و مواردی که بر منع و حرمت قیام قبل از ظهور اقامه شده اند، روشن می شود و نیازی به طرح و نقد تفصیلی آن ها نیست(41) و نیز پاسخ شبهاتی که ناشی از بدفهمی انتظار و علل غیبت ناشی شده است، روشن شد توضیح این که می گویند در عصر غیبت، ولایت ( حکومت) امام ملغی و متوقف یا منقطع نمی شود بلکه بخاطر عدم طاعت و تبعیت مردم از امام معصوم او غایب شده است و در نتیجه از حکومت و ظهور و رهبری سیاسی او محروم شده اند، از این روی شکل حکومت و جان فشانی در راه او بی فایده و اصولاً وظیفه مردم نیست بنابراین همانگونه که وجود و فواید او در پس پرده ی غیبت است حکومت و برکات دیگر او نیز نهان است، بر اساس این دیدگاه، رهبری جامعه تنها از آن امامی است که اکنون وجود ظاهری ندارد و با غیبتش، محرومیت، به عهده ی ستمگران و غاصبان منصب امامت خواهد بود. (42)
خلاصه؛ حکومت اسلامی حق امام است و رهبریت این حکومت حی و حاضر است با وجود این، نوبت به تصدی حکومت و یا تشکیل آن به دیگران نمی رسد.
پاسخ این شبهه در قالب یک مغالطه در دل شبهه نهفته است و آن مغالطه این است که عدم تبعیت و اطاعت مردم از امام معصوم که موجبات غیبت او را فراهم کرده است پس تبعیت و اطاعت از او موجبات ظهور و بدست گرفتن حکومت را فراهم می کند و شکی نیست که بهترین اعلام عملی تبعیت و اطاعت، همان تلاش برای اصلاح جامعه و تشکیل حکومت صالح و مقدماتی برای ظهور است.
آنچه ایده ی حکومت دینی و ولایت فقیه در عصر غیبت به دنبال آن است، حکومت اسلامی مقدماتی است و آنچه با ظهور و حضور امام معصوم محقق می شود حکومت اسلامی موعود ( ذی المقدمه) است.

پی‌نوشت‌ها:

1. باقی، در شناخت قاعدین زمان، 29 و 36.
2. کلینی، الکافی، ج 8 ص 264، حدیث 382؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15 ص 50، باب 13 حدیث 1: به خدا سوگند! احدی از ما، پیش از خروج حضرت قائم (عج) خروج نمی کند، مگر اینکه همانند جوجه پرنده ای باشد که پیش از آن بال و پر او ردیف شود، از لانه ی خود بیرون زده و پرواز کند، البته به زمین می افتد آن را گرفته و کودکان ابزار بازی و سرگرمی خود قرار می دهند.
3. مقدمه صحیفه سجادیه، شرح فیض الاسلام، ص 22.
4. محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج 2 حدیث 6.
5. کلینی، الروضه من الکافی، ج 8، ص 295، خروج القائم، حدیث 452؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه ج 15 ص 52، حدیث 6: هر پرچمی که یپش از قیام قائم (عج) به اهتراز در آید، پرچمدار آن طاغوت است که غیر خدا را بندگی می کند.
6. نمل/ 36.
7. حر عاملی، وسایل الشیع، ج 11 ص 36 ب 13 حدیث 3؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 303؛ معجم احادیث المهدی، 4/ 431: ای سدیر همچنان در خانه بمان و همان جا منزل کن، تا شب و روز ساکن است تو نیز ساکن منزلت باشد تا زمانی که سفیانی خروج کند آنگاه به سوی ما شتاب کن گرچه با پای پیاده باشی و...
8. ریاض السالکین، ج 1 ص 188؛ هیچ کسی از ما اهل بیت، برای دور کردن ظلمی یا گرفتن حقی، پیش از قیام قائم ما به پا نمی خیزد مگر آن که دچار مصیبت و بلا می شود، و به پا خاستن او سبب زیاد شدن رنج ما و شیعیان ما می شود.
9. طبسی، نهی از قیام در بوته نقد، ص 356.
10. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11 ص 28، باب 9 از ابواب جهاد العدو، حدیث 2: ان أتاکم ات منافانظروا علی ای شیء تخرجون و لا تقولوا خرج زید، فان زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم الی نفسه و انما دعاکم الی الرضا من آل محمد (ص) ولو ظهر لو فی بما دعاکم الیه.
11. شیخ مفید، الارشاد، ج 2 ص 190 تا 192؛ من اخبار امام صادق (ع) باب طرف من اخباره.
12. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 45 ص 365: اگر برده زنگی برای یاری ما، عصابه به پیشانی بست و آهنگ قیام کرد بر مردم کمک و یاری او واجب است.
13. کلینی، اصول کافی، جلد 2، باب قله ی عدد المومنین، حدیث 4: ای سدیر! اگر به عدد این گوسفندان برای من شیعه بود، نشستن و سکوت بر من روا نبود ( سدیر گوید) پیاده شدیم و نماز بجا آوردیم، پس از فراغت از نماز من به جانب گوسفندان رفتم و آنها را شماره کردم دیدم 17 عدد است.
14. ابن شهر آشوب، المناقب، ج 3 ص 362؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 47 ص 123.
15. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15 ص 54: تا مادام که اشخاصی از اهل بیت (ع) بر ضد دستگاه حکومتی خروج و قیام کنند ما و شیعیان ما در خیر و سلامت هستیم ( از شرّحکومت) بسیار دوست دارم که اگر کسی از اهل بیت علیه حکومت خروج و قیام کند مصارف و مخارج او و عیالش بر عهده ی من باشد.
16. نعمانی، الغیبیه، ص 255، باب 14 ذیل حدیث 13: یعنی، در میان این قیام ها، قیامی هدایت کننده تر از پرچم یمانی نیست. آن پرچم، پرچم هدایت است؛ چون، مردم را به سوی حضرت قائم (عج) دعوت می کند. پس زمانی که یمانی قیام کرد. فروش سلاح به دیگران حرام است، حتماً، به سوی او بشتابید چون پرچم او پرچم هدایت است. و بر احدی سرپیچی و تخلف از او جایز نیست و هر کسی که تخلف کند. اهل جهنم است چون یمانی به سوی حق و راه مستقیم دعوت می کند.
17. همان، ص 273، باب 14، حدیث 50؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 243؛ سنن ابن ماجه ج 2، ص 1366: یعنی: گویا گروهی قومی را می بینم که از سمت مشرق قیام می کنند و حق را می طلبند ولی به آنان داده نمی شود دوباره درخواست حق می کنند ولی باز هم به آنان داده نمی شود چون وضع را این گونه ببینند دست به شمشیر اسلحه برده و قیام می کنند پس به آنان هر چند بخواهند داده می شود یعنی به خواسته آنان رسیدگی می شود ولی آنان نمی پذیرند و به قیام و نهضت خود ادامه می دهند و زمام امور را در دست گیرند و به جز حضرت مهدی نمی سپارند. کشته های اینان شهید هستند.
18. یکی از گروه های فکری و کلامی اهل سنت که در برابر گروه اشاعره به مباحث عقلی بها می دهند.
19. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 11 ص 28، باب 9ابواب جهاد العدو و ما یناسبه، حدیث 2: کسی که قیام به شمشیر کند ومردم را به خود دعوت کند ولی در میان مسلمانان کسی که آگاه تر از او باشد چنین کسی گمراه و زورگو است.
20. ر. ک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، جلد 15 و 16.
21. ابن ماجه، السنن، ج 2ص 1366 حدیث 4082.
22. طبسی، نهی از قیام در بوته نقد، ص 358.
23. ر. ک: حائری، ولایت الامر فی الغیبه، ص 62.
24. ابن شهر آشوب، المناقب، ج 3 ص 363؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 47 ص 123: روایت مأمون رقی است که از ماجرای سهل خراسانی با امام صادق (ع) حکایت می کند، سهل اصرار به قیام امام داشت که امام از او خواست به تنور روشن داخل شود ولی او ترسید ولی هارون مکی اجابت کرد و امام از سهل پرسید: کم تجد بخراسان مثل هذ؟ چند نفر مانند هارون در خراسان دارید؟ سهل پاسخ داد حتی یک نفر هم نیست حضرت فرمود: اما انا لا نخرج فی زمان لانجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت( زمانی که پنج نفر یاور نداشته باشم قیام نمی کنیم... . ).
25. خوئی معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 116.
26. طبسی، نهی از قیام در بوته نقد، 356، به نقل از؛ مرآه العقول، ج 26 ص 259.
27. طبسی: نهی از قیام در بوته نقد، 365.
28. خوئی، معجم رجال حدیث، ج 7، ص 321 و 326
29. همان، ص 365.
30. ر. ک: منتظری، ج 1 ص 237 و ص 243.
31. امام خمینی، صحیفه نور، ج 21 ص 14.
32. نعمانی، الغیبه، ص 362 باب 14 حدیث 13.
33. ر. ک: طبسی، نهی از قیام در بوته نقد، ص 361 تا 363.
34. مامقانی، تنقیح المقال، ج 2 ص 8.
35. کلینی، ح 2 ص 242؛ حدیث 4، باب قله عدد المومنین.
36. حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج 11 ص 37 باب 13 حدیث 8.
37. اردبیلی، جامع الرواه، ج 1 ص 534؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 12 ص 84 و 85.
38. نهج البلاغه، خطبه 3، بند 16.
39. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 177، ح 27.
40. طبسی، نهی از قیام در بوته نقد، ص 370.
41. برخی دیگر از مستندات موهم حرمت قیام قبل از ظهور و پاسخ از آن ها را ر. ک: مجله تخصصی انتظار، شماره 5 و 6و 7. و 12 ص 198.
42. ر. ک: مجله تخصصی انتظار، شماره 12، ص 295 تا 297 با تلخیص.

منبع: لطیفی، رحیم، (1389)، مهدویت، حکومت دینی و دموکراسی، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) مرکز تخصصی مهدویت، چاپ دوم (1390).


[ پنج شنبه 94/12/27 ] [ 9:2 عصر ] [ heydarali ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.