با لطف و عنایات خدای سبحان، طرح صحت قرائت نماز در ماه مبارک رمضان 1394، در بیش از پانصد مسجد و مرکز فرهنگی در مشهد مقدس و جنوب استان کرمان، با محوریت کتاب (نماز را درست بخوانیم: سبکی کاربردی و آسان در آموزش قرائت صحیح نماز، مطابق با فتوای مراجع عظام) به مرحله اجرا در آمد.
امید است دیگر مراکز فرهنگی کشور نیز به این فریضه الهی توجه لازم را مبذول فرمایند تا قدری از غربت این واجب شرعی کاسته شود.
عرضه دو کتاب کاربردی در زمینه قرائت صحیح قرآن و نماز، در نمایشگاه بین المللی کتاب امسال.
کتابهای:
1. قرآن را درست بخوانیم: (سبکی متن محور و آسان در آموزش روخوانی و روان خوانی قرآن کریم، رسم الخط عثمان طه)
و
2. نماز را درست بخوانیم: (سبکی کاربردی و آسان در آموزش قرائت صحیح نماز، مطابق با فتوای مراجع عظام)
علاقه مندان به مباحث صحیح خوانی قرآن و نماز، می توانند به غرفه انتشارات سه نقطه (09127596129) مراجعه کنند.
مصاحبه با آیت الله ...
صحبت های زیبا و عالمانه آیت الله حائری شیرازی، پیرامون، هدف از طلبه شدن، توصیه به طلاب، آسیب هایی که طلبه های امروزی با آن مواجه هستند؟
این مطلب در شماره 15 مجله حاشیه منتشر شده است.
کمتر علاقه ای به گفتن از زندگی خود دارد از این رو هر مقدار هم سوالات ما بسمت زندگی ایشان است جواب های ایشان در راستای رشد و تربیت طلبه ها است، هوا گرم است و آیت الله کهنسال شخصا برایمان شربت خنک می آورد، در خانه قدیمی آیت الله واقع در قم نو، نود و دو دقیقه پای صحبت های استاد می نشینم که نکته های کلیدی برای طلاب را یادآوری می کند.
1- با تقدیر و تشکر از استاد معظم که این فرصت را در اختیار مخاطبین ما قرار دادند در مورد انگیزه طلبه شدنتان بفرمائید؟
من چون فرزند مجتهد بودم در خانواده ما تشویق میشدم به اینکه روحانی باشم منتها در مسئلة گرفتن وجوهات و دادن وجوهات وقتی این دو تا را با هم مقایسه میکردند دادن وجوهات را برای خودم بهتر میدیدم تا گرفتن وجوهات. شغلی داشته باشم درآمدی داشته باشم وجوهات بدهم. گاهی هم میشد که در ضمن مسائل اجتماعی من مثلاً میخواستم پیغامی برای کسی ببرم وقتی احساس میکردم آنگونه که در شأن روحانی بود برخورد نکرد این را هم مزید علت میشد که نگاهم به روحانی شدن تضعیف شود. تا اینکه دیپلم ریاضی گرفتم برای شرکت در کنکور دانشکدة فنی و دانشسرای عالی به تهران آمدم. اما مشکلاتی پیش آمد که به دانشگاه نرفتم و بفکر این بودم که مستقل باشم و حکومت نتواند استقلال مرا بخطر بیندازد، احساس را داشتم که این حکومت با انسانهای مستقل مشکل دارد و من اگر بخواهم کارمند قسمتی باشم هر زمان میتوانند من را منفصل کنند از خدمت باز دارند. دنبال یک کاری میگشتم که آزاد باشد و نتوانند برکنارم کنند هر چه فکر کردم جز روحانیت راه دیگری ندیدم به برادرم گفتم که من میخواهم آخوند بشوم ایشان هم گفت بنویس که کسی محرکت نبوده خودت میخواهی تصمیم بگیری و روحانی شوی، من هم مسئولیت قبول کردم و نوشتم که خود این راه را انتخاب کرده ام و حدود سالهای 35 بود که به حوزه رفتم.
2- همان اول حوزة علمیة قم تشریف آوردید؟
حال یک توضیح بیشتری هم بدهم شاید خوب باشد. علت روحانی شدنم علی الظاهر این بود. اما همیشه هر علت ظاهری، یک ریشة باطنی هم دارد مثلا خیاطی که میکنیم با چرخ خیاطی دو تا نخ را استفاده میکنیم، یک نخ را در ماسوره میکنند و زیر چرخ میگذارند یک نخ را روی قرقره میکنند بالا میگذارند بالایی را روکش، پایینی را زیرکش میگویند. این سوزن که در پارچه فرو میرود یک نخ بیشتر همراهش نیست نخ روکش است اما آن نخ زیرکش در هر رفت و برگشتی که این زیرکش دارد یک تابی به آن نخ روکش میخورد یعنی نخ روکش که رفت پایین وقتی میخواهد برگردد نخ زیرکش در آن حلقه شده است وقتی میخواهد برگردد بیاید دیگه نمیتواند برگردد نخ زیرکش آن را گرفته است مرتب هم این روکش جابجا سوزن سوزن میکند زیرکش رویش قرار میگیرد دو تا یی با هم دوختن را ایجاد میکنند. اگر فقط یکی از آنها باشد مثلاً زیرکش نداشته باشد سوزه میآید نخ هم میآید وقتی نخ را میکشی پارچه از هم باز میشود یا زیرکش تنها فایده ندارد. من آنچه دیدم علی الظاهری بود که حکومت یک کاری کرد که دیدم این شغلها تامینی ندارند هر وقت بخواهند میتوانند برکنارم کنند این ظاهرش بود یک باطنی هم دارد در آن زمان دو اتفاق برای من افتاد یکی اینکه جوانی بود که شنیده بود من فرزند روحانی هستم چون پدرم معروف بود شبههای برای آن جوان پیش آمده بود پیش من آمد و شبهه خود را مطرح کرد این شبهه مانند خوره به جان این جوان افتاده بود و ذهنش را مشغول کرده بود من مطالعات دینی داشتم از این رو به سوال آن جوان پاسخ دادم، او آدم متدینی بود که یک زخم عمیقی در اعتقاداتش وارد شده بود زخم پانسمان شد این خون بند آمد و آن جوان نفس راحتی کشید و گویا روح او التیام یافت و این مساله برایم مهم بود و فکر میکردم توانستم به کسی کمکی کرده باشم. یک اتفاق دیگر وقتی زمانی بود که با اتوبوس به شیراز میآمدم وقت نماز صبح میگذشت و نماز قضا میشد اما اتوبوس توقف نکرد، من همه توانم را در دستم گرفتم به راننده اتوبوس گفتم من را پیاده کن میخواهم نماز بخوانم، نزدیک طلوع آفتاب بود من را پیاده کرد، یک مقدار آب بارانی در چاله ای مانده بود، من با همان وضو گرفتم قبله را هم نفهمیدم کدام طرف است نماز خواندم نمازی که نه وضویش دقیق بود و نه از جهت قبله مطمئن بودم اما خوب انگیزهام درست بود میخواستم مخالفت خدا را نکرده باشم.
اگر آن جریان سیاسی حکومت روکش این تقدیر بود این دو مسئله هم زیرکش آن بود و عموماً زیرکشها زمینهساز روکشها هستند یعنی کسی را گزینش میکنند برای یک راهی و کاری بعد شیاطین شیطنتهایشان را که میکنند زمینة آن راهی که خدا انتخاب کرده فراهم میشود. خدا از کار شیطان بهره میگیرد چون شیطان نمیداند دارد چکار میکند اما خدا میداند دارد چکار میکند شیطان همیشه میخواهد ضربه بزند اما در نهایت به نفع مومن تمام میشود چون شیطان وقتی کیدش را به کار میبرد انسان به مانع برخورد میکند وقتی میخواهد برای رسیدن به خدا در راه خدا وقتی انسان به مانع برخورد کرد مجبور به تلاش میشود تقلا میکند، انرژی متراکمش در راه خدا آزاد میشود اگر که موانع شیاطین نباشد انسان انگیزههای قوی برای عبور پیدا نمیکند در حقیقت شیطان زمینه عبور از موانع را فراهم میکند، خدا در وجود انسان حجت باطنی قرار داده است تا اسان برای رسیدن به خدا استفاده کند اما شیطان مانع ایجاد میکند، اگر انسان استقامت کند عبور از موانع انجام می شود، عبور از موانع با عبور بدون مانع، زمین تا آسمان قیمتش فرق میکند، ندیدید کماندوها را وقتی میخواهند تربیت کنند برنامة عبور از موانع برایشان در نظر می گیرند، اما برای سرباز معمولی روی زمینه اسفالته آموزش می دهند بدون اینکه مانعی در نظر داشته باشند، پس این موانع می تواند زمینه رشد انسان باشد.
3- حضرتعالی به کدام مدرسه علمیه وارد شدید و دوران اوایل طلبگی چگونه بود؟
خوب تا اینجا گفتم که دیگر حوزوی شدم، اولش سرگردان بودم یعنی مدارسی که میرفتم استاد حسابی نبود یا اینکه یک روز استاد بود یک روز نبود خیلی به من سخت میگذشت چند مدرسه عوض کردم، چون هم کلاسیهای من در حوزه علمیه با ششم ابتدایی آمده بودند طلبه شده بودند و من دیپلم ریاضی گرفته بودم سنم از آنها بیشتر بود بالاخره به مدرسه آقابابا خان آمدم. آشیخ محمد علی شخص تعیین کننده آنجا بود، ایشان یک صحبتی با طرف میکرد بعد قبول کرد مدتی بمن درس بدهد این آقا در کار حوزه، یک آدم منقطع الی اللهی بود و این مسئلة کمال انقطاع یک مسئلة مهمی است من کمی از بحثم را اختصاص دهم به این مسئلة کمال انقطاع که از نظر من خیلی مهم است. کمال انقطاع در زیارت مناجات شعبانیه است «الهی حب لی کمال الانقطاع الیک» خدایا من را نسبت به خودت منقطع کامل کن. کاملاً از دیگران بریده باشم و منقطع به سوی تو شده باشم. آدم منقطع همیشه مواحد است پراکندگی دیگر ندارد این کمال الانقطاع هست که خیلی موفقیت ایجاد میکند یک سال درس خواندن با کمال انقطاع به اندازة ده سال درس خواندن معمولی و متعارف جواب میدهد، این آقای شیخ محمدعلی خودش کامل الانقطاع بود، یعنی هم و غمش این بود که طلبه تربیت کند حالا مردم بدانند که ایشان این کار را میکندیا ندانند، اصلاً در عالمش این حرفها نبود فقط هدفش این بود که طلبه تربیت کند و به عرصه برساند، خود ایشان برایم تعریف کرد که به آقای مکارم گفته بود ناصر، من پنج ساله تا آخرسطح را برایت تمام می کنم، الان برای طلبهها تعجب آور است که کسی در پنج سال تا اتمام سطح پیش برود، بعد در عین حال هم مثل طلبههای معمولی تمام نکرد وقتی از ایشان سؤالاتی میکردند بسیار خوب هم جواب میداد. به من هم گفت من سه ساله سطح شما را تمام میکنم این خصوصیتی بود که ایشان داشت نیم ساعت با آدم صحبت میکرد مثلا میگفت: اگر سر آستینت در راه طلبگی پاره شد ناراحت نمیشوی؟ بیایی آخوند بشوی گرسنگی دارد، تشنگی دارد، کمبود دارد، این چیزها دارد خودت را برایش آماده کن، گاهی به آدم خفت میدهند گاهی تحقیر میکنند زحمت میکشی توجه نمیکنند و برای کارت ارزش قائل نیستند، نیم ساعت از این حرفها میزد، چون خودش کامل الانقطاع بود در این نیم ساعت، طلبه خیلی متاثر میشد، بعد از این نیم ساعت صحبت آشیخ محمد علی، طلبهای که با ایشان قرار بسته بود حوصله هیچ چیزی جز درس خواندن نداشت نه حوصله روزنامه، نه حوصله مجله، نه حوصله رادیو، نه حوصله پای منبر کسی رفتن، نه حوصلة کتابهای دیگری غیر از کتاب، حتی حوصله دید و بازدید در حد ضرورت را بزور داشت، یعنی شش دنگ در درسش باشد.
4- چنین انقطاعی کیفیت درس خواندن را بسیار تقویت میکند درست است؟
بله این شدنی است که یک طلبه ای که یک سال بصورت کامل انقطاع درس خوانده و در سال دومش است از کسی که هفده سال معمولی درس خوانده باشد سرتر باشد، خدا رحمت کند آقای ارسنجانی هم برایش همچین مسئلهای اتفاق افتاد او هم تحت تاثیر شیخ محمدعلی روی دور افتاده بود سال دوم طلبگیش از کسانی که هفده سال سابقة طلبگی داشتند بالاتر بود. من خودم پایة یک را چهار ماهه تمام کردم و در آخرش هم همان درس را در پایان سال اول تدریس میکردم این شدنی است. عمده این مسئلة کمال انقطاع است که در تحصیل درس حوزوی تاثیر دارد در تحصیل درس جدید تاثیر دارد در کار تاثیر دارد، در سربازی تاثیر دارد، در پیکار و مبارزه تاثیر دارد ایاک نعبد و ایاک نستعین همان کمال الانقطاع است واقعاً شاگردهای شیخ محمد علی بعد از این نیم ساعت صحبت ایشان، روزی ده ساعت تدریس میکردند روزی هجده ساعت کار میکردند خسته هم نمیشدند ایشان میدوید شاگردان هم میخواستند به پای ایشان برسند خودش هم روزی ده تا تدریس میکرد با آن سن و سال بالایی که داشت. اصلاً احساس خستگی نمیکرد احساس نشاط میکرد، طلبه یعنی همین.
5- بنظر حضرتعالی هدف طلبگی و تحصیل در حوزه چه باید باشد؟
برزویه طبیب حرفی دارد که به عالم طلبگی خیلی خوب میخواند. برزویه طبیب ایرانی است در دوره قبل از اسلام که رفته است هندوستان کتاب کلیله و دمنه را پسندیده، وی به آن زبان آشنا بوده و کلیله و دمنه را به زبان فارسی ترجمه کرده است در خقیقت اولین مترجم کتاب کلیله و دمنه در ایران برزویه طبیب است. ایشان در مقدمه ای که بر این کتاب نوشتهبه نکته ای در باره پزشکان اشاره می کند. حرفش درباره پزشکان است اما به درد طلبگی می خورد،. میگوید که طبیب مثل کشاورز است، کشاورز گندم میکارد جو میکارد برای غذا و قوت خودش و خانوادهاش، هدفی که از کاشتن گندم و جو دارد خود مغز گندم و جو است اما بدون اینکه خودش بخواهد کاهی هم به دست میآید که آن قوت گوسفندش است گاوش هست شترش هست آن کشاورز اینطور است میگوید طبیب هم درس میخواند همینطور است طبیب طبابت میکند برای معرفت است گندمش معرفت است، پولی که مردم به او میدهند و امورش را که میگذرانند هدیه به او میدهند، زندگیاش اداره میشود این کاه و جو است خوب یک انسان در قبل از اسلام بدن انسان را و نیازهایش را به الاغ و اسب و گاو و اینها تشبیه کند خودش را بزند بالاتر، انسانیت را یک چیز دیگر بداند، میگوید طبیب درس میخواند برای انسانیتش اما برای جانورش که همان بدن باشد قوتی بدست می آید یعنی پزشکی خوراک انسانیت من است پولی که مردم به من میدهند خوراک الاغم است منظورش از الاغم یعنی همینکه توی آینه میبیند که در عصر ما وقتی میگوییم آقا این که در آینه میبینی این انسان نیست این الاغ انسان است این مرکب انسان است خدا تو را سوار این مرکب کرده است برزویه این را میفهمد میگوید این کاه و جو میخواهد پولی که مردم به او میدهند به آن میگوید این مزد کاهی من است معرفتی که پیدا میکند میگوید این مزد گندمی من است خوب حالا این کسانی که میروند جامعه پزشکی مسلمان هم هستند چندتا از آنها مثل برزوی طبیب فکر میکنند که اصل طبابت را برای معرفت بخوانند درآمدش را حاشیهشان باشد. طلبگی این است که طلبه طلبه بشود برای امرار معاش نه، این طلبه نمیشود، امرار معاش را کاه طفیلی بداند، خدمت به خلق را گندم بداند. خدا رحمتش کند آشیخ محمدعلی واقعاً می گفت اینکه مردم بدانند من باسوادم این کاه است اینکه رئیس بشوی این کاهت باشد نه گندمت. اینکه خدا ازت راضی باشد این گندم تو باشد، اگر مرجع تقلید شدی این کاهت باشد اما گندمت نیت خالص رضایت خداوند و خدمت به خلق باشد.
قرآن میگوید تلک الدار الآخره نجعلها للذین لا یریدون علواً فی الارض و لافساداً. یعنی فساداً ریشهاش در علو است لذا روی منیتاش است میگوید آخرت میخواهی باید ارادهات خدا باشد اگر هم ریاست به تو رسید مثل کاهی باشد که ضمناً از کاشتن گندم به دست میآید گندم کار تو خدمت به مردم باشد حالا اگر کاه آن هم مرجعیت شد خب بشود. امام راحل در نامهای به خبرگان مینویسد رهبری در ادیان الهی ارزش ندارد آنچه ارزش دارد خدمت به مردم است یعنی رهبری کاه است خدمت به مردم گندم است، ریشهاش برمیگردد به همان رب انی نظرت لک ما فی بطنی محرراً یعنی همان کامل الانقطاع، در دورة کمال انقطاع انسان یک نوع ترقی میکند که در حالت عادی نمی تواند آن رشد را داشته باشد. زمانی خدا این توفیق را داده بود همکلاسیهایمان زبان انگلیسی میخواندند من هم میخواندم بعد آنها صحبت نمیتوانستند بکنند چرا اینجوری شد؟ من یک وقت به ذهنم آمد تمام فکر و ذکرم را بگذارم روی کار انگلیسی، همین کار را کردم و در یک دورة چند ماهه به زبان انگلیسی مسلط شدم، تیراندازی هم همینطور بود رفقای ما گاهی تیر میانداختند من یک وقت تمام وقتم راف فکرم و ذکرم را گذاشتم روی تیراندازی، الان در مسابقات شرکت میکنم بسیاری از اوقات برنده میشوم، در هر قسمتی انسان به دورهای در آن دوره به کمال انقطاع برسد یک کمال انقطاع یک هفتهای ده روزی بار را میبندد، من زبان ترکی را در زندان 40 روزه به طوری یاد گرفتم که خوابها را برایم به انگلیسی میگفتند جواب تعبیرش را به ذهنم میآمد میگفتم، مسائل شرعیه را آنها به ترکی میگفتند من هم به ترکی جواب میدادم، چرا؟ چون هیچ چیزی دیگر در زندان نبود، کتاب و اینها در اختیار من نبود، به صورت کمال الانقطاعی ترکی یاد گرفتم، من توصیه هم میکنم به طلبهها، ادبیاتتان را به صورت کامل الانقطاعی بخوانید، یعنی فکر و ذکرتان ادبیات باشد، یک سال دو سال این کار را بکنید که درسها را خوب فهمیده باشید، پاکیزه کار کرده باشید، همان سرعتی که ترقی میکنید داغ داغ اثر دارد اگر این تنور یخ کرد نانش خوب نمیشود تا تنور داغ است بزنید قد تنور، تا کامل الانقطاع هستید بارتان را ببندید مخصوصاً توصیه میکنم به ادبیات، خدا به من الهام کرده که وقتی شعرهای شواهد و اینها را میبینم آن شعرها را حفظ میکنم خود این که انسان اشعار ادبی شواهد را الهام به دلش بشود که اینها را حفظ کند اینها آثار ماندگاری در انسان می گذارد.
6- بنظر حضرتعالی طلبه های امروزی با چه آسیب هایی مواجه هستند؟
یکی از آفتهای طلبگی نظامات جدیدی است که در حوزه تبدیل به روال شده است، حوزه وقتی که خواست توسعه پیدا کند خودش را با دانشگاه مقایسه کرد و یک مقدار از کمالات دانشگاه را به خودش اضافه کند، در مدارس حضور و غیاب میکردند امتحان میکردند، نمره میدادند، بعدش سال به سال کارنامه هر سال میدادند حوزه این حرفها را نداشت، حوزه هم وارد اینها شد، استاد حوزه باید مثل آقای آقاشیخ محمدعلی میگفت آقاجان ما حاضر و غایب میکنیم این حاضر و غایت ما کاه است تو خودت خودت را حاضر و غایب بکن، حاضر و غایبی خودت گندمی است. حضور و غیاب گندمی و کاهی چیست؟ چون من که نمیدانم دلت حاضر بود در جلسه یا نه، من وقتی به دفتر مینویسم اینها غایب هستند یعنی بقیه حاضر بودند، بقیه حاضر بودند بدنشان حاضر بود جسمشان حاضر باشد اشباحشان حاضر بود، من که نمیدانم تو حواست یک جای دیگر رفته است یا نه؟ پس این دفتر حضور و غیابی که ما اعلام میکنیم حاضری میدهیم حاضری که با حاضر و غایبی حقیقی نسبت عموم و خصوص من وجه دارد این جور نیست که هر کسی غایب از جلسه باشد غایب باشد. امروزه با ویدئو کنفرانسی بدون اینکه در جلسه حاضر باشند از یک کشور دیگر حضور دارند، یعنی در یک قارهای یک جلسهای تشکیل میشود عدهای در یک قاره دیگر هستند اما از طریق ویدئو کنفرانس در این جلسه حضور دارند امروزه اینجوری شده است میشود در جلسه جسماً نبود اما روحاً، فکراً، عقلاً در جلسه بود. این نعمتها الان وجو دارد که آدم در یک شهری هست با شهر دیگری چت میکند گفتگو میکند حضور دارد حضور مجازی یعنی حضور قلب این خیلی بالاتر از حضور فیزیکی است. پس این حاضر و غایبی که میکنند حضور فیزیکی است وای به حال طلبهای که برای حضور فیزیکی و برای اینکه غیبتش نزنند سر کلاس برود، همین نیت که میشود میخواهد برود تا غبیتش نزنند موجب میشود غایت معنوی درس خواندن از بین برود چون آمده است حضورش را بزند، مثل معلمی که کارتش را میزند بعد می نشیند پای موبایلش، کارمندی که میرود کارتش را میزنند بعد مینشینند با همکارش حرف میزند، اینها حضور فیزیکی است اما غیبت معنوی است. وای به حال طلبه اگر برای حضور و غیاب سر کلاس برود، یا برای امتحان درس بخواند، برای نمره درس بخواند، یکی از آفات این کار این است: بعد از اینکه انسان نمره را به دست آورد مطلب یادش میرود، علتش این است که حافظه ما هوشمند است طبیعتاً متناسب با فرمانی که میدهیم عمل میکند و فرمان ما برای حافظه ما در نیت ماست. وقتی نیت من این است که با این نمره بگیرم وقتی نمره را گرفتن حافظه پاکش میکند، اگر برای مدرک خواندم بعد از اینکه مدرک به دست آمد یادم میرود، مشکل بی حافظگی نیست بسیار به من گله میکنند که ما مطالب از یادمان میرود، میگویم شما برای نمره درس خواندید و نمرهتان را هم گرفتید، اگر طلبهای یا دانشجویی در امتحانی نمره 20 گرفته باشد و فی المجلس بگویند یک اتفاقاتی افتاده سوالات جدید آمده میخواهیم دوباره امتحان بگیریم، اینها میگویند ما آمادگی نداریم، لااقل یک شب به ما مهلت بدهید، میخواهد این سبکی کار کند: به حافظه بگوید یک بار دیگر میخواهم نمره بگیرم اینها را یک دور مرور کنم دوباره یادش بیاید اما اگر این فرصت را به او ندهند نمره نمیآورد چرا؟ چون پاک شد. این بیحافظگی نیست اشکال در نیت و نوع درس خواندن است، حضور و غیاب کاهی خوب است اما حضور و غیاب گندمی خوب نیست یعنی شما آنچه معلم مینویسد حاضر غایب این را کاهی بدان، خودت یک حضور و غیاب گندمی درست کن، آن کاهی را گندمی تلقی نکن، گندمی را خودت تلقی کن، چرا؟ چون طلبه میداند من در این کلاس که بودم 20 دقیقه حواسم در این، شما در این دفتر حضور و غیابت این 20 دقیقه را غیبت بزن، و به خودت جریمه کن خودت را ولو اینکه صد تا صلوات بفرستی پنجاه تا صلوات بفرستی، عمده جریمه کردن است چقدر باشد مهم نیست، جریمه سنگینی که نتوانی بپردازی نکن، جریمه سبک بکن، نمره هم کاهی داریم گندمی داریم، کسی مطلب را طوطیواری و بدون اینکه اصلش را بفهمد اما حفظ کرده است نمره 20 میگیرد اما نمره برای فهم است نه برای حفظ است از این جهت آن نمرهای که آنها میدهند نمره کاهی است نمرة گندمی خودت به خودت بده، تو میگویی من این درس برایم صاف نشد به خودت نمره ضعیف بده، بعد بگو من این را باید تکمیل کنم، بفهمم تا به خودم نمره 20 بدهم، مدرک هم همینطور. اینجوری نیست هر کسی مدرک کارشناسی داشته باشد این کارشناس است، و اینجور نیست که هر کسی مدرک کارشناسی نداشته باشد کارشناس نیست، نه بین مدرک و کارشناسی عموم و خصوص من وجه است. امام کارشناس بود مدرک نداشت، بسیاری مدرک دارند کارشناس نیستند.
به طلبهها توصیه میکنم مدارکی راکه به شما میدهند مدرک کاهی بدان، مدرک گندمی آن است که خودت ادراک کنی، علامت کارشناس بودن این است که وقتی شخصی به یک نظریهای رسید این جور نیست که با یک نظریة دیگر که کله پا بشود. آدم که در یک مسئلهای نظری پیدا میکند دیر به نظریه میرسد و بعد هم این نظریه مدتها میتواند برایش ثبات داشته باشد. چون با پایه این نظریه را فهمیده، من یک مثالی میزنم بسیاری برایشان تعجب آور است گاهی من از شطرنج مثال میزنم، گاهی از دوزبازی مثال میزنم، علت این نیست که من دوست دارم اینجوری مثال بزنم، من میبینم با چیزی دیگر مطلب من ادا نمیشود. یک وقتی یک کنفرانس گذاشته بودند برای ائمه جمعه و سوال این بود که بزرگترین مسئله ما چیست؟ و چگونه می توانیم به رهبری کمک کنیم؟ من هم جزو سخنرانان بودم، من گفتم که در شطرنج شاه شطرنج را نمیکشند کیش میکنند بعد ماتش میکنند دشمن نمیخواهد رهبر ما را ترور کند این کار را نمیکند دشمن میخواهد کیش کند بعد مات کند، کیش کند یعنی چی؟ حرف بزند نشود، بگوید امسال سال این است و بعد بگوید نشد. این معنایش این است که نتوانست حرکت کند کیش شدن یعنی از این راه میرود به مانع برمیخورد از این راه میرود به مانع برمیخورد اگر از هر راهی خواست برود دید سر راهش مانع است میگویند این شاه مات شد. میگوید امسال این سال است مثلاً گفت سال حماسة اقتصادی و حماسة سیاسی، خوب انتخابات حماسة سیاسی را انجام داد چرا؟ چون تبدیل قدرت شد بدون سر و صدا، از این قدرت گرفته شد داد به شخصی دیگر، دماغی هم خون نیامد، این واقعاً حماسه است. اما حماسة اقتصادی را ایشان گفت که محقق نشد، محقق نشد خطر است چرا؟ چون اینکه میخواست در اقتصاد نتوانست برود این کیش است کیش یک قدم دارد برای مات شدن. و در تمام شطرنج بازها مهرههای دیگر هیچ مهم نیستند همه سرنوشت به این شاه است این شاه نباید مات شود.
7- چه توصیه ای به طلبه ها دارید؟
من به طلبهها می گویم روی این مسئله دقت کنید عالم عالم دوز است بخواهی نخواهی دشمنتان دارد با شما دوز بازی میکند اگر چهار طرف اصلی شما را گرفت دیگر دور شما را گرفته است و کارتان سخت خواهد شد امام راحل میگوید اینها مراکز کلیدی هستند من با اطمینان میگویم اسلام سنگرهای کلیدی را فتح خواهد کرد اما الان سنگرهای کلیدی در عالم فتح شده دست یهود است. چهار سنگرکلیدی فرهنگ، ثروت، قدرت و دانش. این چهار سنگر الان دست یهود است. چگونه؟ سنگر دانش علوم انسانی است در تمام دانشگاهها، علوم انسانی تکلیف برای علوم تجربی معین میکنند علوم تجربی کارگزاران علوم انسانی هستند، علوم تجربی مثل موم در دست علوم انسانی است علوم تجربی با تمام ابهتش در دست علوم انسانی موم است علوم انسانی تکلیفش را معین میکند. یهود علوم انسانی را در دانشگاههای عالم تسخیر کرده است یعنی نویسندگان و تئوریسینهای علوم انسانی عموماً یهودی هستند. در گوشة ثروت بانکها هستند که ابتتکار عمل را در دست دارند پولی اختراع کردند که اسم پول در دست مردم است رسم پول در دست بانکها است، میدانی که یعنی چه؟ پولی که در دست شماست اسمی است، رسمیت آن دست بانک است. این کاغذی که دست شماست بانک معین میکند که این چه ارزشی دارد اگر بانک اسکناس زیاد چاپ کرد اسکناسهایش که دوبرابر شد قیمت پولی که در جیب شما است میشود نصف. پنجاه هزار تومان شما کار بیست و پنج هزار تومان را میکند. بر اساس آنکه او چقدر اسکناس چاپ کند. در حقیقت بانکهای مرکزی هستند که خلق پول میکنند یهود بانک مرکزی بزرگ است که پول بین الملل عالم در مشت او قرار دارد دلار پول اوست آمریکا ابزار اوست اگر پول ملی شما بخواهد کار بکند در داخل کشورتان با آن میتوانید معامله کنید وقتی میخواهید بروید عربستان صعودی باید این پول خودتان را تبدیل کنید به پول عربستان بعد بتوانید کار کنید اگر میخواهید در هر کشوری کار کنید اگر این پول را تبدیل کنید به دلار در تمام دنیا میتوانید کار کنید. یعنی این پول تا به دلار تبدیل نشود در بازار بین المللی ارزش ندارد معنایش این است که پول شما از دلار باید کسب ارزش کند. این هم که لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلاً، این سبیل است میگویند این را که گرفت بعد کار مهمی که اینها کردند با این پول اعتباری، غیر از اینکه رسمیت پول در دستشان است این است که این پول نه که متغیر است قرض را غیرممکن میکند یعنی شما نمیتوانید قرض لا تظلمون و تظلمون به کسی بدهید درست است از او بهره نمیگیرید اما اینکه از پولتان کاسته میشود ظلم به شما است هم آن حرام است هم این حرام است. چطور است لا تظلمون ازش حرمت میفهمیم لاتظلمون عین عبارت لاتظلمون است چطور میتواند این دلالت بر حرمت نکند، یعنی چی؟ شما دوران امر بین محذورین هستید نمیتوانید. وقتی که شما نتوانستید که بهره نگیری چون به شما ظلم میشد فرق بین بهره و ربا برانداخته میشود از این جهت شما الان در جامعهتان قوه قضائیه هیچ امکانی ندارد که بتواند یک رباخواری را محاکمه کند چون اینها میگویند همان شرایطی که برای بانکها دادید به ما هم بگویید ما طبق همان شرایط عمل میکنیم. یهود این را گرفت.
میماند قدرت سیاسی در عالم، سازمان ملل قاضی بزرگ بین المللی است هر دو کشوری دعوا کنند باید بروند بر سر، جنگ ایران و عراق هم بود به قبول قطعنامه سازمان ملل منتهی شد یعنی حاکمیت کسی سازمان ملل را داشته باشد همه جا را دارد، میماند فرهنگ. از این چهار رکن گوشة چهارم، هالیوود را دارد مطالب را از راه هنر و سینما در اخلاق و روحیات و افکار جوانهای شما به کار میبرند و راه رسوندن اینها را به بچهها جوری درست شده که تا پستوی خانة شما میتواند این رسانه برساند و از تمام فیلترها عبور کند که الان امروز فیلترشکن دارند هیچ کدامش نمیتواند کارایی داشته باشد شما ماهوارهها را هم جمع بکنی نمیتوانی مسئله را حل بکنی، خوب امام که میگوید من با اطمینان میگویم اسلام سنگرهای کلیدی را یکی پس از دیگری تسخیر میکند یعنی یک روزی میآید ما این حق وتو را از اینها بگیریم و بتوانیم آنجا یک سازمان جدیدی با قوانینش را عوض کنیم. یک روز ما پول اعتباری را تبدیل میکنیم به پول کالایی، این قدرت را از او میگیریم، یک روز هم اسلام علمی، علم اسلامی را کشف میکنیم به جای علوم انسانی غرب به کار میبریم، یک روز هم ما از همین هنر، شعر، سینما، استفاده میکنیم و از اینها فیلمهای خوب خودمان را به عالم صادر میکنیم. اینها سنگرهای کلیدی است.
و به طلاب عزیز هم عرض میکنم به صورت کامل الانقطاع کار کنید که بتواند پشت سر دشمن بروید و این چهار گوشه را بگیرید. همتان غمتان این باشد. میگویید چطوری میشود؟ حالا که این چهار تا را گرفته است، آنها از غفلت ما استفاده کردند ما اگر که غافل نبودیم پیروان کتاب تحریف شده نباید پیروان کتاب تحریف نشده را شکست بدهند، مؤمن نبودیم که اینطور شد. اگر مؤمن بودیم اینطور سرمان نمیآمد، وانتم الاعلون ان کنتم مؤمنین، چون شما مطلب حق دارید کتابتان یک مطلب خرافی ندارد اما در کتاب تورات تا بخواهی مطالب خرافی است. در انجیل مطالب خرافی است. اگر مطلب دارد حالت ضعف هم دارد. شما با این کتاب خوبی که در دست دارید با این حجت باطنی خوبی که در وجودتان است با این زمینة انتظاری که شما دارید روی این مسئله که ما در این چهار تا نقطه را برویم بگیریم ما الان وسط دوزبازی هستیم این کارهای پراکنده و اینها نکنید کارهای پرحجم دردی برای شما درمان نمیکند، این در دوز وقتی با کامپیوتر یا تبلت یا لپ تاپ دارید مسابقه میدهید او دارد با شما دوزبازی میکند شما مرتب میخواهید مهرههای او را بزنید گاهی میشود چهل تا مهره سیاه شما دارید او سه تا مهره سفید دارد پنج دقیقه دیگه او 64 تا مهره سفید دارد شما یک مهره سیاه ندارید چطور سه تای او چهل تا را جواب میدهد؟ به خاطر اینکه او با برنامه است شما بی برنامه هستید. او هیچ وقت به دنبال این را بزنیم، میتواند بزند نمیزند اما همهاش حمله میکند برود سریع این سوکها را بگیرد. یا برود این سوک یا اگر نشد بیاید در این ردیفها یک جایی بایستد چند تا بلدند همدیگر را نگه دارند بعد وقتی اینها همدیگر را نگه داشتند یواش یواش یک تشکیلاتی اینجوری تولید میکند مرتب مهرههای تو را میزند تو بعد سفید سفید میشوی. من توصیه میکنم به عزیزان عالم عالم دوز است و دشمن دارد با شما دوز بازی میکند کارهای پر حجم کم وزن کارهایی که لون انسان را برمیگرداند فایده ندارد انسانی که تربیت میکنید انسان متلون تربیت نکنید.
کتاب، دروازه ای به سوی گسترهی دانش و معرفت است و کتاب خوب، یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است.
… برای یک ملت خسارتی بزرگ است که افراد آن، با کتاب سر و کاری نداشته باشند و برای یک فرد، توفیق عظیمی است که با کتاب، مأنوس و همواره در حال بهره گیری از آن، یعنی آموختن چیزهای تازه باشد.
… مردم ما، با کتاب، بیش از آنچه که امروز انس دارند باید انس بگیرند. کتابخوانی چیزی است که برای یک ملت، فریضه است؛ واجب و لازم است.
امام خامنه ای (حفظه الله)
می توان با خرید هر یک از کتابهای (قرآن را درست بخوانیم) و (نماز را درست بخوانیم) و اهداء آن به دیگران، به فرهنگ صحیحخوانی نماز و صحیح خوانی قرآن کریم، کمک کنیم.
در انتخاب تعداد جلد، از موارد زیر کمک بگیریم.
5 جلد، همنام با پنج تن آل عبا علیهم السلام.
14جلد، همنام با چهارده معصوم علیهم السلام.
72 جلد، همنام با هفتاد دو تن شهید کربلا.
110 جلد، همنام با نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حروف ابجد.
114 جلد، همنام با صد و چهارده سوره قرآن کریم.
313 جلد، همنام با سیصد و سیزده یار امام زمان عجل الله تعالی.
6236 جلد، همنام با تعداد آیات قرآن کریم.
و...
با خرید هر یک از این کتابها با تخفیف مناسب، آن را به دیگران اهداء کنید. اگر خود قادر نبودید، پخش اهدائی آن را به ما بسپارید.
این کتابها در مساجد، هیأتها، حوزههای علمیه و... قابلیت پخش دارد تا دیگران بتوانند از آن بهرهوری کنند. ان شاء الله.
شماره تماس جهت کتب اهدائی: 09139389478
با لطف و عنایت حضرت حق و یاری صاحب الامر امام زمان (عجل الله تعالی).
.
.
نگاشته ای دیگر از حجت الاسلام عبدالرضا نظری در راه است.
.
.
جلب محبت الهی، عنوان کتابی است که هدف از آن، سوق دادن آدمی است به سمت زیباترین محبت.
.
.
با پژوهش در آیات قرآن مجید، به آیاتی بر می خوریم که سخن از محبت خدای کریم نسبت به بندگان به میان آمده است، این پژوهش علل و عواملی که باعث جلب محبت حضرت حق نسبت به بندگان می شود را با چینش و نظمی مناسب مورد بحث گذاشته است.
.
.
آشنایی با این علل و التزام عملی به آنها، می تواند با یاری حضرت دوست، ما را به زیباترین عنوان دو جهان، یعنی محبوبیت خدای کریم سوق دهد و چه افتخاری از این برتر و کدامین مقام از این ارجمندتر که آدمی به جایگاه رفیع عالم هستی و به زیباترین مقام که محبوبیت نزد خداست، متصل شده و همواره مورد لطف و محبت پروردگار قرار گیرد.
.
.
ما نیز مانند نازنینایی که به دنبال جلب محبت الهی نسبت به خودشان هستند، منتظر آراسته شدن این نگاشته پژوهشی قرآنی به زیور طبع می مانیم.
آنچه باید درباره جریان شیرازی ها و فرقه جدید افراطی شیعه دانست؟
محمد علی الفت پور
اشاره: یکی از جریاناتی که در دو سه سال اخیر قوت گرفته و در حال رشد و نمو است جریان جعلی شیعه نمایی است که در حاشیه و متن بیوت یکی از مراجع تقلید قم به نام شیرازی شکل گرفته است. جریانی که یکی از بسترهای رشدش را از طریق هیاتهای مذهبی دنبال میکند. این جریان غیرمعقول که بدون نگاه به مکان و زمان و بدون توجه به مسائل جاری در جهان اسلام، به اشاعه بدعتهایی میپردازد که نتیجه آن جز کشتار شیعیان بیگناه نیست.
شبکههای ماهوارهای متعدد، امپراتوری اینترنتی و مراکز وسیع آموزشی در کشورهای مختلف اسلامی، تنها ثمره بخشی از حمایتهای مادی و توزیع پولهای کلان این جریان است. این در حالی است که کشورهای اروپایی شبکههای بین المللی جمهوری اسلامی ایران را میبندند و شبکه المنار حزبالله در بسیاری از ماهوارهها توقیف شده و اجازه پخش ندارد. این جریان باوجود اینکه ادعای حمایت و دستگیری از تمام شیعیان و محبان اهل بیت را دارد، اما در ماجرای سوریه کوچکترین اظهارنظری نکرده است. حتی زمانیکه دشمن در صدد تخریب مرقد مطهر حضرت زینب(سلام الله علیها) بود هیچ عکس العملی از این فرقه نشان داده نشد. تکته جالب ماجرا جایی است که تنها جریان مسلمانی که بعد از تکفیریها علیه سید حسن نصر الله در لبنان فعالیت میکند، این جریان است.
راهکار این فرقه در جذب هیئات مذهبی تاکید بر هیات غیرسیاسی است. دلیلی که این جریان بر این مساله اقامه می کند فرار مردم عادی از هیئات با بیان مسائل سیاسی است. ولی این فرقه در اصل، به دنبال ایجاد شکاف بین هیات ها و نظام اسلامی هستند.
در ادامه به بخشی از تاریخچه فعالیت و اندیشههای انحرافی این جریان اشاره خواهیم کرد:
از نمازخواندن پشت امام تا مقابله با انقلاب اسلامی
آیتالله سید محمد شیرازی برادر بزرگتر شیرازیهاست که از همان ابتدای مطرح شدن امام به عنوان زعیم تشییع با ایشان مشکل پیدا کرد. با وجودی که مرحوم آیتالله شیرازی هنگام ورود امام به کربلا استقبال بسیار خوبی از ایشان به عمل آورد و حتی از امام خواست که به جای او در صحن امام حسین نماز جماعت بخواند، اما پس از رحلت آیتالله العظمی حکیم و طرح مرجعیت آیتالله شیرازی از سوی کربلاییها این روابط تیره و سرد شد.
در خاطرات روز ورود امام به کربلا و سنگ تمام سید محمد شیرازی در استقبال از امام گفته شده است: «عصر روز جمعه 16/7/44 امام خمینی همراه با شهید سید مصطفی و شماری از علما و روحانیان عازم کربلا شد. در سی کیلومتری شهر کربلا در قصبه «مسیب» نزدیک پانصد نفر از علما و محصلان علوم اسلامی کربلا و نجف و شماری از مردم به استقبال امام شتافتند. هنگام ورود به کربلا بلندگوی صحن مطهر امام حسین (ع) به صدا در آمد و ورود امام خمینی را به پیشگاه قهرمان شهید کربلا حضرت حسین بن علی علیه السلام و عموم اهالی آن شهر مقدس تبریک گفت و رو به آستانه حضرت امام حسین (ع) کرد و گفت: «امروز یکی از فرزندان فداکارت که به پیروی از راه و فکر تو قیام کرده و آوارگی کشیده به حضورت میآید» آنگاه خطاب به امام خمینی گفت: «ای مجاهد!، ای قائد! به شهر جدت حسین خوش آمدی». پلاکاردی در درب قبله صحن مطهر حضرت امام حسین (ع) بالا برده بودند که این شعار روی آن جلب نظر میکرد: «ترفوف رایهالاسلام بید آیه الله الخمینی»
«سید محمد شیرازی نفر دوم سمت راست در استقبال از ورود امام به کربلا»
در همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا (ع) چندین رأس گوسفند از طرف اهالی شهر قربانی شد… پس از زیارت، نماز مغرب و عشا را بنا به درخواست آقای سید محمد شیرازی به جای او در صحن مطهر برگزار شد و انبوهی از روحانیان و مردم به او اقتدا کردند. پس از پایان نماز آقای شیرازی از طرف اهالی کربلا از امام خواست که اقلاً برای یک هفته در کربلا توقف نماید. این درخواست از طرف امام پذیرفته شد و امام مدت یک هفته ای که در کربلا توقف داشتند نماز را به جای آقای شیرازی به جماعت برگزار میکرد. در شب اول ورود امام به کربلا در اقامتگاه او نزدیک به پانصد نفر از روحانیان و مردم اطعام شدند و جشن باشکوهی به مدت سه روز در کربلا برگزار شد و اشعار و قصاید زیبایی در مدح ایشان و نهضت اسلامی ایران سروده و خوانده شد.»
آیتالله خویی: کار این سید، شبههناک است
البته مهمترین مخالفتها با مرجعیت این آیتالله جوان مقیم کربلا از سوی آیتالله خویی و آیتالله سید محمود شاهرودی صورت گرفت و این دو مرجع تقلید در موضعگیریهای تندی اجتهاد سید محمد شیرازی را زیر سؤال برده و طرح مرجعیت وی را مشکوک قلمداد کردند.
آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی و آیتالله العظمی شاهرودی هر یک به طور جداگانه اعلامیهای علیه ایشان صادر کردند. آقای شاهرودی در اعلامیهاش متذکر شده بود که آقای شیرازی مجتهد نیست و شاهد بر این مدعا، نیز استاد وی آقای شیخ یوسف حائری است که در نوشتهای تصریح کرده، آقای شیرازی به حد اجتهاد نرسیده است. در مرحله بعد حملهها، شدت بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای خویی در سئوالی که از ایشان شده بود طوری جواب داده بود که حیثیت ایشان خدشهدار شد… مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی در جواب مرقوم کرده بود که کار این سید، شبههناک است و دادن وجوهات به وی جایز نیست.
سید محمد شیرازی که در ابتدای جنگ، مردم عراق را به رهبری امام خمینی دعوت کرده بوده در یک اقدام عجیب مرگ آقا مصطفی را ساخته و پرداخته خود انقلابیون دانست!
بیت آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران بود
عدم ارتباط با امام تا زمان عزیمت آقای شیرازی به کویت ادامه یافت، اما بعد از استقرار ایشان در کویت، دوستان و حامیان ایشان حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهامهای ناروا علیه ایشان کردند و در این زمینه بعضی از نزدیکان آقای شیرازی با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و این ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شیرازی به ایران ادامه یافت.
در زمینه مسائل سیاسی نیز بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمی و آقای فردوسیپور که برای سخنرانی و امور دیگر به کویت میرفتند، نقل میکردند که بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه میکند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی ضد رژیم نگوییم.
با این وصف حضرت امام در تمام این مراحل از موضعگیری صریح و علنی درباره ایشان، همچنین اجتهاد و عدالت او خودداری میکرد. یک بار جمعی از کویتیها خدمت امام رسیدند و درباره آقای شیرازی و این که ایشان مجتهد و عادل هست یا نه، سوال نمودند؛ ولی حضرت امام نفیاً یا اثباتاً جوابی ندادند که موجب ناراحتی اینها و بعضی از بزرگان مثل آقای خویی شده بود.
این در حالی بود که سید محمد شیرازی به درخواست علمای بزرگ عراق برای ارجاع مردم به مرجعیت امام چنین پاسخ داده بودند: «جواب آقای شیرازی این بود که دوستان صلاح ندیدند که من، مردم را به آقای خمینی ارجاع بدهم؛ بنابراین بنده بر سر همان ادعای مرجعیت و الامام المجدد بودن هستم و خداوند ما را از شر اغیار حفظ خواهد کرد.»
ماجراجویی در تدفین پیکر مرجعیت شیعه
خانواده شیرازیها حتی از جسم برادرشان برای اعلام مواضع سیاسیشان علیه نظام جمهوری اسلامی دریغ نکردند ایشان علیرغم اینکه به دستور رهبری در صحن حرم حضرت معصومه برای قبر سید محمد شیرازی جایابی صورت گرفت در یک اقدام ناصواب تشییع جنازه برادرشان را به یک میتینگ سیاسی تبدیل کردند و اقدام به ایجاد بلوا و آشوب در شهر مقدس قم کردند که بنا به استشهادات شاهدان عینی مورد اعتراض بسیاری از اهالی قم قرار گرفت. در این هنگام است که نیروهای امنیتی در مقابل ایجاد چنین آشوبی ایستادگی کرده و تابوت سید محمد شیرازی را برای دفن به حرم مطهر انتقال میدهند. این ماجرا تا سالها مستمسکی برای خانواده شیرازیها برای حمله به شخص مقام معظم رهبری قرار گرفت و این اتفاق در حالی صورت گرفت که رهبر انقلاب، هم در پیامی از مجاهدتهای سید محمد شیرازی تقدیر کرده بودند هم مجلس ختمی در مسجد اعظم قم برای ایشان برگزار کرد.
برادر کوچکی که از برادر بزرگ جلو افتاد!
سید صادق برادر کوچکتر سید محمد است که بعد از فوت وی در سال 1380 در شهر قم، عملاً تبدیل به بزرگ خاندان شیرازیها شد. عناد و دشمنی این جریان با انقلاب اسلامی ایران و شخص حضرت امام خمینی و نیز حضرت آیتالله خامنهای، امری است که ایشان هیچ واهمهای از ابراز علنی آن حتی در داخل جمهوری اسلامی ایران نداشتهاند.
برادر دیگر سید صادق، سید مجتبی است که اکنون در انگلیس حضور دارد و وی نیز در کسوت علما ظاهر میشود. فیلم صحبتهای سید مجتبی علیه شخص رهبری و مجموعه فحشهای رکیک وی نسبت به رهبری نظام هزاران بار در فضای مجازی دیده شده است و به جرات میتوان گفت که از میان تمامی جریانات ضد انقلاب اسلامی ایران و رهبری در سرتاسر دنیا، هیچکدام چنین جسارتی در توهین نسبت به ایشان نداشتهاند.
«سید مجتبی شیرازی برادر سید صادق و فحاش به مقام معظم رهبری- پدر زن یاسر الحبیب»
این جریان با به راه افتادن شبکه الفدک سابق و صوت الاطهار توسط شیخ کویتی یاسرالحبیب جانی تازه گرفت و گفته میشود که میان ایشان و یاسرالحبیب رابطهای سببی نیز وجود دارد (ظاهراً یاسرالحبیب داماد سید مجتبی شیرازی است). علیرغم تکفیر طیفی از علمای شیعی از شهید محمدباقر الصدر گرفته تا آیتالله سیستانی، مکارم شیرازی و رهبری و… توسط یاسرالحبیب در 13 شبکه ماهوارهای منتسب به شیعه، جریان شیرازیها به هیچوجه حاضر به تبری از وی نبوده و نیست.
13 شبکه با هزینههای حداقل 95 هزار دلاری ماهیانه برای هر شبکه
از مهمترین اقدامات ضد شیعی و مذهبی این گروه منتسب به شیعه در فضای ماهوارهای جهان، میتوان به تأسیس چند شبکه فارسی و عربی زبان با نامهای شبکه جهانی امام حسین 1و2و3، مرجعیت، فدک، سلام، رقیه، ابوالفضل العباس، الانوار، خدیجه، الزهرا، المهدی و… اشاره کرد که در ایام محرم با تبلیغ شنیعترین مسائل با عنوان شعائر حسینی، باعث وحشت مردم دنیا از شیعیان شدهاند! شبکههایی که با پنهان شدن در ظاهر دینی سعی میکنند جلوههای واقعی شیعی بودن را به صورت کاملاً وارونه نشان دهد. البته اکثر این شبکهها با حمایت شخص آیتالله سید صادق شیرازی و بیت آن تأسیس و به فعالیت خود ادامه میدهند. نکته قابل تأمل آنجاست که هزینه احداث و راهاندازی و مدیریت این شبکهها چگونه تأمین میشود؟ آن هم بدون حتی پخش یک برنامه تبلیغاتی!
آقای هدایتی مدیر شبکه سلام درباره میزان هزینههای یکی از این شبکهها میگوید: « هزینه های پخش و تولید ما ماهیانه بالغ بر 95 هزار دلار است. 75 هزار دلار آن استودیو پخش و 20 هزار دلار آن به تولید برنامه اختصاص دارد که این مبلغ در مقایسه با دیگر شبکه های ماهواره ای بسیار ناچیز است.»
نکته مهمتر این مطلب اینجاست که باید باز هم شاهد نمایش خون و خونریزی و ضرب و شتم به نام شعائر حسینی در فضای مجازی و ماهوارهای باشیم. نمونه کوچک این اقدامات را میتوانید با سرچ کلمه Muharram در بخش تصاویر موتورهای جستجو مشاهده کنید. تصاویر این اعمال شنیع به قدری زجرآور و دردناک است که حتی خود شیعیان را اذیت میکند چه برسد به کسانی که از سرتاسر دنیا با ادیان دیگر سر و کار دارند و نظارهگر شعائر حسینی از این دست هستند!
دکتر تیجانی در کتاب «اهل بیت(علیهم السلام)؛ کلید مشکل ها» ترجمه سید محمدجواد مهری درباره نقش سرویس جاسوسی انگلستان در ایجاد تفرقه و خرافه پراکنی در مذهب تشیع مینویسد: «شمشیرهایی که در گذشته شیعیان آن را در برابر ظالمان بلند میکردند، امروز برای زدن به سرهای خود، از آن استفاده میکنند. تاجایی که انگلیسیها مقدار زیادی شمشیر، در میان دستههای عزاداری – در کربلا- تقسیم میکردند.»
سال گذشته هم به دنبال نامگذاری نهم تا پانزدهم ربیعالاول به عنوان هفته برائت توسط شبکه ماهوارهای امام حسین (ع) که توسط بیت آیتالله سید صادق شیرازی اداره میشود آن هم دقیقاً در ایام هفته وحدت، موجبات نگرانی بسیاری از شیعیان فراهم آمد که البته این ماجرا با عکسالعمل خوب و به موقع بزرگان اهل سنت و شیعه همراه بود.
درباره مسئله قمه زنی هم که تقریباً اکثر مراجع اعلم شیعه این کار را شنیع دانستهاند هم آقای سید صادق شیرازی فتوای استحباب صادر کردهاند.
البته این مسئله در طول تاریخ همواره مورد توجه علمای شیعه بوده تا جایی که حتی در دوران مشروطه نیز مراجع تقلید شیعه بیانیهای جهت حفظ وحدت اسلامی صادر کردند و نوشتند «چون دیدیم که اختلاف فرقههای پنجگانه مسلمین (اختلافاتی که مربوط به اصول دیانت نیست) موجب انحطاط دول اسلام و استیلای خارجیان شده است، به جهت حفظ کلمه جامع دینیه و دفاع از شریعت محمدیه، فتاوای مجتهدین عظام، که روسای شیعه جعفریه هستند، و مجتهدین اهل سنت، اتفاق نموده بر وجوب تمسک به حبل اسلام… اتفاق شد بر وجوب اتحاد تمام مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگهداری جمع مملکت های اسلامی از تشبهات دول بیگانه و حملههای سلطنت های صلیبیه، متحد شد رای جمیعا برای حفظ حوزه اسلامیه بر این که تمام قوت و نفوذ خود را براین خصوص مبذول داریم و از هیچگونه اقدامی که مقتضی است فروگذار نکنیم… چنانچه حق تعالی فرموده اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم و متذکر می سازیم عامه مسلمانان را به برادری که خداوند بین تمام مومنین بست و اعلان می کنیم وجوب اجتناب از چیزهایی که موجب نفاق و شقاق است…» آیتالله نورالله نجفی اصفهانی، آخوند خراسانی، سید اسماعیل صدر، شیخالشریعه اصفهانی و شیخ عبدالله مازندرانی از امضاکنندگان این بیانیه بودند.
این اتفاقات در حالی میافتد که امام علی(علیه السلام) درباره انجام کارهایی که موجبات تفرقه را فراهم میکند میفرماید: «لَوسَکَتَ الجاهِلُ مَااختَلَفَ النّاسُ اگر نادان خاموشی می گزید، مردم دچار اختلاف نمی شدند.»
مثل پدراتون گول نخورید!
آیتالله سید صادق شیرازی البته دارای سوابق سیاسی نیز هستند، وی در سال 88 به دفاع از فتنه گران پرداخت و در ویدئویی به نظام مقدس جمهوری اسلامی شدیداً حمله کرد. البته سابقه حملات وی و خانوادهاش به انقلاب اسلامی مردم ایران در اوایل انقلاب و برادرش به رهبری انقلاب امام خمینی بین انقلاب مشهور است. مسئول دفتر وی محمد حنافروش، مدیرمسئول شبکه جهانی امام حسین و سید حسین شیرازی نیز به خاطر حمایت از فتنه گران در سال 88 و ترویج خرافات در شبکههای جهانی نیز مدتی بازداشت شده بودند. نکته جالب توجه ماجرا آنجاست که با این که ایشان از مراسمها و شعائر حسینی به صورت خاص و غیر معتبر بسیار دفاع میکند، اما در عاشورای سال 1388 که عدهای فتنهگر به نمادها و شعائر حسینی توهین کردند، واکنشی نشان نداند.
آیتالله سید صادق شیرازی در سخنرانی خود که در تاریخ 28 صفر 1431 در قم ایراد میکرد با استفاده از کلماتی ناشایست اقدام به توهین به رهبری نظام اسلامی کرد: «جوونا گول نخورید مثل پدراتون که بعضیهاشون گول خوردن نشید تاریخ پیغمبر رو خودتون بخونید هر چی میگن نگید راست میگه! نگید درست میگه… کشور اسلامی مردمش انقلاب میکنن برید ببیند اون وقت این حکومتی که به اسم مردم اومده با باتوم میاد میزنه مردم رو! این اسلام نیست! این زیبا نیست! با این اسلام می خوایم دنیا رو دعوت کنیم به اسلام! مگه منافق رو باید کشت؟ پیغمبر خدا یه دونه منافق نکشتن!!…. وقتی در حکومت اسلامی ملت خودش رو به خاطر اینکه یه تظاهرات کرده با باتوم میزنه میکشه به خاک و خون میکشه چه توقع هست توقعی هم ندارم … خزی دنیاست که خود ملت خودشون لعن شون می کنه شب نامه ضدشون می نویسه یه خورده توسعه پیدا کرد انقلاب می کنه اون رو هم میکُشه یا حبس میکنه … فکر میکنید کشور اسلامی اسمش فقط اسلامیه پیغمبر همین بودن این مسئولیت من و شماست در هر مسئولیتی هستیم هر قدر قدرت داریم اینو به دنیا نشون بدیم تاریخ پیغمبر خدا رو نشون بدیم.»
امام خمینی (ره) در لزوم توجه بیشتر روحانیت به مسائل شرعی و سیاسی و هشدار نسبت به خطرات این قشر در صورت انحراف میفرمایند:«آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است». ایشان در بیان ضرر وجود حتی یک روحانی که در خط اسلام آمریکایی باشد میفرمایند: «خدای متعال میداند که من نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترم تر از آخوند فاسد است.»
توهم توطئه یا دست آوریزی برای مظلوم نمایی
آقای سید محمد شیرازی در سن 75 سالگی بر اثر بیماری در کهولت سن فوت کردند. ولی طرفداران شیرازیها و همینطور برخی نزدیکان به ایشان مرگ آیت الله شیرازی را مشکوک تلقی میکنند. همچنین مرگ پسر ایشان سید محمد رضا شیرازی را که در خانهاش فوت کرده است و تاکنون هیچ یک از نزدیکان ایشان حتی خود آیت الله سید صادق شیرازی نیز به کشته شدن پسر برادر خود بوسیله نظام اسلامی اشاره ای نمی کند. از همه مهم تر آنکه روایت هایی که درباره فوت ایشان ذکر گردیده است همگی در تناقض جدی با یکدیگر و ساختگی بودن آن در ذهن هر مخاطبی حتمی جلوه می کند. به تمام این موارد باید منفعتی که نظام از کشتن این دو نفر می برده است را اضافه کرد.
تاکنون این آقایان به این سوال مخاطبین پاسخ ندادهاند که نظام اسلامی از کشتن این دو نفر چه سودی می برده است؟مخالفانِ بیاثری که، توان مقابلهای چه الان و چه در آینده با نظام را نداشته اند چرا باید حذف شوند؟ آیا از این دو نفر موثرتر و مخالفتر وجود نداشنه که نوبت این دو نفر میرسد؟ پرداختن بی حجت و سند به کشته شدن این دو نفر توسط نظام اسلامی تنها به کسانی کمک می کند که از این دو متوفی قصد ایجاد جایگاه حق به جانبی برای خود را دارند.
منبع: http://www.khatteemam.ir/fa/?p=17355